اخبار کد خبر : ۴۶۸ کتابداران سیار حامی ۹ دی ۱۳۹۵ ۰۲:۲۴ بله، کتابداران سیار، نه کتابخانههای سیار و نه کتابداران کتابخانههای سیار؛ کتابدارانی که با یک کیسه کتاب با خودرو شخصی یا به کمک دوستی که وسیلۀ نقلیه دارد، به روستاهای دور دست یا به نزد عشایر میروند تا کتابها را به دست کودکان برسانند و برای این کار دستمزد دریافت نمیکنند و انگیزۀ این کارشان چیزی نیست جز عشق و انسانیت.سال گذشته، تقریبا همزمان با شروع طرح کولۀ کتاب و ارسال نخستین سری به سراوان، به منظور ارتباط بیشتر با کتابداران کتابخانههای حامیو ایجاد ارتباط بین آنها، گروه تلگرامی"کتابداران حامی" را تاسیس کردیم تا هم کتابداران و هم اعضای کارگروه کتابخانه اخبار، گزارشها و مطالب آموزشی خود را درآن بگذارند. با انتشار خبر ارسال کولههای کتاب به سراوان، بعضی از کتابداران در همان گروه از ما تقاضای کولۀکتاب کردند تا به روستاهای اطرافشان برسانند. ما توضیح دادیم که کولهها تکی ارسال نمیشوند و این که باید با برنامهریزی خاص بین چند روستای از پیش تعیین شده گردش کنند و این کاری است که از یک نفر کتابدار برنمیآید و مستلزم کار گروهی و نظام مند است. به آنها گفتیم اگر مایلاندمیتوانند از کتابخانۀ خود به هر تعداد که صلاح میدانند، کتاب به روستاهای دیگر ببرند و امانت دهند و پس از مدتی آنها را عوض کنند. راستش فکر نمیکردیم این پیشنهاد واقعا عملی شود،ولی در اواخر تابستان وشروع سال تحصیلی گزارشهای تصویری از کتابداران دریافت کردیم که نشان میداد واقعاً ارادۀ کاری را که گفته بودند، دارند. کتابدار کتابخانه حامیدر شهر محمدی،بلوچستان، برای کودکان عشایر در کوهستان سیاهان کتاب برد. او در گروه تلگرامیکتابداران حامی، زیر این عکسها نوشته بود:" امروزباکودکانی آشناشدم که نداشتن آب، برق وحتی فاصله دوکیلومتری تامدرسه یک کلاسه با پای برهنه مانع از پیشرفت و سواداموزی آنان نمیشود."کتابدار شهر محمدی، نه تنها برای کودکان کتابها را از کتابخانه بیرون میبرد، بلکه اعضای کتابخانه را هم از بیرون پیدا میکند و به کتابخانه میآورد. بچههای کار، بچههای خانوادههای مهاجر و بچههای بازمانده از تحصیل. به آنها خواندن و نوشتن میآموزد، برایشان کتاب میخواند و ساعتی زندگی شان را شیرین میکند. کتابدار دهستان کنت، براییکی از روستاهای دورافتاده کتاب برد، شرح را از زبان خودش بخوانیم:"امروز به اتفاق یکی از دوستانم به یک روستای دور افتاده رفتیم ....این روستا گورآب نام دارد تقریبا بیست پنج کیلومتری دهستان کنت با راههای صعب العبور که بنده افتخار داشتم در سال 1393 به عنوان معلم امریه آموزش و پرورش در این روستا خدمت کنم.مردمانی ساده زیستو قانع که علی رغم داشتن مدرسه نوساز از نعمت برق بی بهره هستند،تعداد دانش آموزان این روستا چهارده نفر است. تصمیم گرفتم که از کتابهای داستان کتابخانه حامیدهستان کنت به تعداد دانش آموزان روستا کتاب هدیه کنم و تصمیم بر این شد که دانش آموزان پس از اینکه کتابهایشان را خواندند، دوباره آن ها را با منابع جدید عوض کنند، یعنی به عنوان عضوی از کتابخانه، ولی نه حضوری بلکه از طریق معلم آنها که هر از چند گاهی برای تهیه وسایل مورد نیاز به شهر سفر میکند."