داستان گویی و داستان خوانی :
مقایسهای از تاثیرات آنها بر حافظه و درک داستان در کودکان1
نتایج
دادههای گردآوری
شده دراین تحقیق به این نتیجه منجر شده است که داستان گویی و داستان خوانی، هر
دو به یادگیری کودکان کمک میکنند. هم دانشآموزان گروه داستان خوانی و هم دانش
آموزان گروه داستان گویی تقریبا در تمام معیارهای مورد سنجش این پژوهش پیشرفت
داشته اند. با این حال، به نظر میرسد هر کدام از این دو روش به نحوی متفاوت به یادگیری
کودکان کمک میکند.
دادهها حاکی از
آن است که کودکانی که برای آنها داستان نقل میشود، داده های شنیده شده را بیشتر
به خاطر میسپارند. از طرف دیگر، به نظر میرسد کودکانی که برای آنها داستان خوانده
میشود، درک بیشتری از عناصر اصلی ساختار داستان نشان میدهند. در نهایت هر دو
گروه دانشآموزان، تغییرات مشابهی در
درک دقیق تر معنای داستان از خود به نمایش گذاشتند. در واقع، قابل توجه ترین روند
در میان دادههای جمع آوری شده این است که کودکان هر دو گروه در بسیاری از معیارهای
مورد سنجش به طور مشابه عمل کرده اند.
در باب شباهتهای میان دو گروه
به نظر میرسد نقل
کردن و خواندن داستان، هر دو به کودکان کمک میکنند مهارتهای یکسانی بیاموزند. این نتیجهگیری
با یافتههای دیگران که دراین زمینه تحقیقاتی انجام داده اند همخوانی دارند.
ساده ترین توضیح علت شباهت میان نتایج این دو گروه، این است که دانشآموزان هر
دو گروه در واقع داستانهای یکسان را از زبان افراد یکسان میشنوند.
نتیجه گیری
منطقی نشان میدهد که خواندن داستان و گفتن داستان، هر دو به پیشرفت در یادآوری،
درک ساختار و فهم داستان به کودکان کمک میکنند. علاوه براین، به
نظر میآید در زمینه فهم داستان و کمک به
درک بهتر عناصر داستان توسط کودکان، تأثیرات هر دو شیوه تقریباً یکسان است. این یافتهها با
انتظارات اولیه ما همخوانی نداشت. این مسئله به ویژه در مورد انتظارات ما از
تفسیر معنی داستان توسط کودکان صادق بود. بعضی از طرفداران داستان گویی ممکن است
ازاین نتایج دلسرد شوند. با این حال ، باید در نظر داشت، با اینکه در دو گروه از سه
گروه مورد تحقیق ما تاثیر داستان گویی با پیش بینی های ما متفاوت بود، به نظر میآید
داستان گفتن هنوز تأثیر مثبتی بر معیارهایی که ما برای سنجش در این مطالعه انتخاب کردهایم
دارد.
در باب تفاوتهای میان دو گروه
تفاوتهای آشکار
بین این دو گروه، اختلاف در میزان درجه پیشرفت بود و نه در نوع آن. به نظر می آید کودکان آن چه را به هنگام داستان
گویی میشنیدند بیشتر به خاطر می آوردند تا زمانی که از روی کتاب برای آنها داستان
خوانده می شد. به نظر نمیرسد توضیحات احتمالی در زمینه اختلاف بین گروهها به اندازه توضیحات
مربوط به شباهتها روشن باشند. چرا دو گروه از دانشآموزان یک کلاس که از افراد
یکسان داستان های یکسان می شنوند یادگیری متفاوتی دارند؟ برای آن که توضیح دهیم چرا
این اختلافها وجود داشتند، ما نه تنها به دادهها بلکه به نحوه ارتباط این داده
ها با کار چندین نظریه پرداز هم توجه خواهیم داشت. همچنین با بحث و بررسی مشاهدات
غیررسمی که در طول جلسات داستان انجام شد، میخواهیم به فهم این پرسش برسیم .
این حکایت ممکن
است بخشی ازدلیل این مسئله را که چرا دو گروه به طور متفاوت عمل کرده اند، نشان
دهد . یک روز در محل تحقیق، دختری که عضو گروه داستان گویی بود، در راهرو از
کناریکی از محققان عبور کرد . دختر متوجه شد که محقق کتاب داستان گربه چاق را در دست دارد.
کمی قبل تر در همان روز، محقق، قصه این کتاب را در آن کلاس تعریف کرده بود،
بنابراین این دانش آموز کنجکاو شد و از محقق خواهش کرد که اگر ممکن است به تصاویر
موجود در کتاب داستان نگاهی بیندازد. محقق از ترس آن که مبادا دسترسی کودک به کتاب داستان به نحوی برنتایج
تحقیق اثر بگذارد، این درخواست را رد کرد ( به عنوان جایگزین، او پیشنهاد کتاب
داستان دیگری را که در این پژوهش مورد استفاده قرار نگرفته بود به دخترک داد).
هنگامی که این
دانش آموز در مصاحبۀ پس از کلاس داستان گربه چاق را بازگو کرد، او در
جایی مکث کرد، در بخشی از داستان که موش در داخل شکم گربه، به دور و بر خود نگاه میکند. دانش آموز به محقق نگاه کرد و گفت: "نمیدانم داخل شکم
او چه شکلی است .میخواستم تصاویر را ببینم تا بلکه بدانم". سپس دانش آموز به بازگویی خود
ادامه داد.
این واقعه یکی
از تفاوتهای اساسی بین داستان خوانی و داستان گویی را نشان میدهد. گرچه دانشآموزان
هر دو گروه داستان های مشابهی را میشنیدند، اما آنها این داستانها را به شکل
های مختلفی تجربه میکردند. همان طور که آلنا2 (
1999 ) توضیح میدهد، داستان گویی بیشتر از گوش دادن به داستانی که از کتاب تصویری
خوانده میشود، نیاز به تخیل دارد. او میگوید علت این مسئله این است که درغیاب تصاویر،
شنوندگان باید تصاویر ذهنی خود از داستان را ابداع کنند. اگر این قضیه صحیح داشته باشد، دراین
صورت توضیح میدهد که چرا در مثال بالا دانش آموز در بازگو کردن بخشی از داستان که
در داخل شکم گربه چاق اتفاق افتاده، دچار مشکل شده است. او هیچ مرجع ذهنی برایایجاد
تصویر شکم گربه چاق نداشت و به همین دلیل نتوانست تصویر رضایت بخشی از آن صحنه خاص
ایجاد کند.
این تفاوت
همچنین می تواند به توضیح این که چرا کودکان در گروه داستان گویی، نسبت به کودکان
در گروه داستان خوانی، آمادگی این را داشتند تا اطلاعات بیشتری از داستان را به خاطر
بیاورند، کمک کند. هنگامی که برای کودکان داستان خوانده میشده، آنها احتمالا
بیشترشبیه مصرف کنندگان منفعل تصاویر کتاب بوده اند. شاید برای برخی
از کودکان در گروه داستان خوانی، عمل تصویرسازی ذهنی همزمان با مشاهده تصاویر کتاب
صورت می گرفته است. از طرف دیگر، وقتی برای بچهها داستان گفته میشده، آنها
مجبور بوده اند به طور فعال خودشان را در خلق داستان دخیل کنند. بر اساس فرضیه آلنا،
شاید جریان داستان، در تخیل شنوندگان اتفاق میافتاده است. اگراین درست باشد،
بنابراین چون دانشآموزان گروه داستان گویی تصاویر ذهنی خودشان را از داستان ابداع
میکرده اند، هر دانش آموز هر زمان که نیاز به یادآوری بخشی از داستان داشته باشد،
به تصویر ذهنی خود مراجعه می کند. آیا علت این مسئله که دانشآموزان گروه داستان
گویی توانایی به یاد آوردن اطلاعات بیشتری را داشته اند این شیوه بوده است؟
احتمالا. اما این فرضیه پیامدهای دیگری نیز دارد .
برخی نظریه پردازان داستان گویی معتقدند که فرآیند استفاده
از سخنان یک فرد دیگر برای خلق تصاویر ذهنی خود، همه آن چیزی است که داستان گویی می
پردازد (بیکر3 و گرین4 ). به همین دلیل، به نظر منطقی می آید که فعالیتی که در ذهن
شنونده داستان روی میدهد، بسیار شبیه فرآیند ذهنی ای است که در یک فرد باسواد هنگام
خواندن کتاب داستان رخ میدهد. اگراین امر صحیح باشد و فرآیند ذهنی ای که درهنگام
گوش دادن به داستان پیش می آید همانی باشد که بزرگسالان هنگام خواندن از آن بهره
می گیرند، پیامدهای آن چیست؟ تجربه گوش دادن به داستان، ازاین منظر بیشتر شبیه به
فرآیندی است که به هنگام کتاب خواندن یک بزرگسال در ذهن او روی می دهد، تا فرآیند
ذهنی ای که به هنگام خواندن یک داستان مصور توسط یک بزرگسال برای یک کودک اتفاق می افتد. بنابراین آیا نقل
کردن داستان برای کودکان به آنها کمک میکند تا مجموعهای از مهارتهای تجسمی را که
برای تبدیل شدن به یک خواننده موفق ضروری است به دست آوردند؟
یکی دیگر از
توضیحات محتمل در مورد تفاوتهای بین دو گروه ممکن است این باشد که به طور کلی
دانشآموزان در گروه داستان گویی نسبت به دانشآموزان گروه داستان خوانی توجه
بیشتری به داستان داشتند. در این پژوهش تلاش شد تا اطمینان حاصل شود که کلیه
داستانهای مورد استفاده در تحقیق ، برای کودکان پیش دبستانی مناسب باشند. هرچند، برخی از داستانهای انتخاب شده از زبان
یا ایده پیچیده تری نسبت به سایر داستان ها برخوردار بودند. بنابراین به نظر میرسید
که برخی از داستانها برای دانشآموزان کم سال تر جذاب باشند، در حالی که داستانهای
دیگر در میان دانشآموزان بزرگتر محبوبیت بیشتری داشتند.
یک روز، یکی از محققان داستانی را برای گروهی از پیش
دبستانیهایی که دراین تحقیق ثبت نام کرده بودند می خواند. محقق احساس کرد که
بسیاری از کودکان حاضر در کلاس علاقه چندانی به این داستان ندارند و در نتیجه آن
را به خوبی درک نمیکنند . بعد از اینکه خواندن داستان به پایان رسید، معلم، محقق
را کنار کشید و گفت به نظر او در جلسات داستان گویی که در آینده با گروه های پیش
دبستانی برگزار می شود، آن داستان خاص باید با داستان دیگری جایگزین شود.
کمی پیش تر در
همان روز، همین محقق همان داستان را در گروه داستان گویی پیش دبستانیهای دیگری ارائه
کرده بود. داستانی که او گفته بود ، همان طرح را دنبال میکرد ، همان شخصیتها را داشت
و تقریبا از همان زبانی استفاده می کرد که در متن چاپی به کاررفته بود. در همه
ابعاد، همان داستانی بود که کودکان درگروه کتاب خوانی شنیده بودند. با این حال، به
نظر می رسید که دانشآموزانی که داستان را شنیده بودند، علاقه مند و جذب شده بودند و زمانی که بعدا از معلم کلاس سؤال شد،
او پاسخ داد که این داستان کاملا برای پیش دبستانیها مناسب است.
البته قضاوت
درباره آن چه مناسب یا نامناسب است، تا حدودی
ذهنی است. درعین حال ،این اتفاق به تفاوت مهم دیگری بین داستان گویی و داستان
خوانی اشاره دارد. هنگام خواندن داستان برای کودکان، خواننده اغلب احساس میکند
که باید کلمات را دقیقا همان طور که نوشته شده است، بیان کند. اگر شنونده با کلمات
نوشته شده ارتباط برقرار نکند جز اینکه
برای دفعه بعد کتاب دیگری انتخاب کنیم، اغلب اوقات نمی توان کار دیگری انجام داد.
این مسئله در
مورد داستان گویی کمتر صادق است. مالو5 و بولارد6 میگویند یکی از مزیت های
بزرگ داستان گویی این است که داستان گویی میتواند در کنار کودک و با او شکل گیرد
و تغییر کند. داستانی که گفته میشود میتواند به سرعت، متناسب با یک موقعیت خاص، تنظیم
شود. اگر داستان گو احساس کند که شنوندگان مسئله ای را نمیفهمند،
آزاد است که توضیحات بیشتری به آن اضافه کند. می تواند بخشهایی از داستان را که
به نظر می آید مخاطبین از آن لذت میبرند، بسط دهد. بخشهایی را که گوینده احساس میکند
کمترمورد توجه گروه خاصی از شنوندگان است میتواند جالب تر ارائه دهد، یا این که خواننده می تواند
اشارهای گذرا به آنها بکند و به موضوعات جالب تر بپردازد. دربرخی موارد ، خوانندۀ
داستان ممکن است برخی از کارهایی را که در بالا توصیف شد انجام دهد، اما به طور
کلی به نظر میرسد که بیشتر مردم زمانی که متنی را از روی یک کتاب می خوانند، تغییرات
خودجوش خیلی کمتری در داستانایجاد میکنند تا زمانی که برای نقل کردن یک داستان
به حافظه خود مراجعه می کنند.
علت این
مسئله ممکن است این باشد که، با وجود این که یادگیری داستان گویی در مقایسه با برداشتن
یک کتاب و خواندن آن، برنامه ریزی و آمادگی قابل توجهی می خواهد، نقل واقعی یک داستان،
به علت نبود یک متن ثابت، اغلب میتواند خودانگیزتر باشد. اگر گوینده مهارت داشته
باشد، اصلاح مداوم داستان متناسب با مخاطب، می تواند در نتیجه، موجب جلب توجه
وعلاقه بیشتر مخاطبان شود. نتیجتا اگر شنوندگان توجه بیشتری به داستان کنند، منطقی
است که بتوانند مطالب بیشتری را به یاد آورند.
1 –این ترجمه بخش 5 تحقیقی است که درسال 2005 در
دانشکده تحصیلات تکمیلی در دانشگاهایالتی تنسی شرقی به صورت الکترونیک منتشر شده است . در بخشهای 1 تا 4 مقاله ،
قسمتهای مختلفاین تحقیق به تفصیل شرح داده شده است که دراین ترجمه نیامده است
.
East
Tennessee State University Digital Commons @ East Tennessee State University
Storytelling and Story Reading: A Comparison
of Effects on Children's Memory and Story Comprehension.
Matthew P. Gallets East Tennessee State
University
2 - Alna
3 – Baker
4 – Greene
5 – Malo
6 - Bullard