http://farhang.hamshahrilinks.org/Home/2231
نویسنده: یگانه عصاری25 شهریور ماه، نگارستان بوستان گفتگو. اطراف نگارستان پر از کودکانی است که نیمنگاهی به پایین پلهها دارند و حواسشان به جامدادیها و مدادها و کاغذرنگیهایی است که ذهن هر بزرگتری را به خود مشغول میکند. انگار پایین پلههای نگارستان خبری کودکانه است، ولی هیچ کس نمیداند! ساعت چهار و نیم بعد از ظهر است و تعدادی کودک با بزرگترهایشان در نگارستان مشغول کشیدن نقاشی هستند و چندتای دیگر در حیاط بیرونی مشغول بازی هستند. اما امروز در شهر چه خبر است؟
ابتدای برنامه، چهار بعد از ظهر
قرارمان ساعت 4 بعد از ظهر است.«غزل» را میبینم که بدون چشمداشت و با تمام روحیه انسان دوستانهاش، بادکنکهای کودکان را در دست دارد و مشغول جنبوجوش فراوان است. نگران است برنامه دیر شود هرچند تمام اتفاقهایی که امروز قرار است در بوستان گفتوگو منجر به رویدادی مهمتر شود را پیش از این برایم گفته است، ولی باز با تمام مهربانیاش مرا به «سارا» معرفی میکند. سارا پشت میز کوچکش ایستاده تا مردمی را که به همراه کودکشان به این برنامه میآیند، راهنمایی کند و اطلاعاتی درباره «حامی» این سازمان مردمنهاد به آنها بدهد. پایین پلهها چندین میز کوچک برپا شده است و تعداد بسیاری جامدادی، اسباببازی، ماگ، مدادرنگی و.. روی آنها چیده شده است که قرار است عواید فروششان به خرید لوازمالتحریر برای کودکان مناطق محروم اختصاص یابد.
مسابقه نقاشی و کلاژ
چندین بنر با نوشته «جشنواره مدادرنگی»، 25 شهریور 1395 در نگارستان شهر بوستان گفتوگو در اطراف دیده میشود. مسابقهای که مخصوص گروه سنی 4 تا 12 سال است و از ساعت 4 تا 9 شب به منظور حمایت از دانشآموزان مناطق محروم ایران در آستانه سال تحصیلی جدید برگزار میشود. این مسابقه با هدف ترویج نوع دوستی در میان کودکان این بار با موضوع «دوست من» برگزار شد.
توضیح مسابقه نقاشی و کلاژ
موضوع از این قرار بود که کودکان باید روی یک کاغذ A4 سفید «دوست خود» را نقاشی یا کلاژ میکردند و اثر خود را روز پنجشنبه به محل نگارستان شهر میآوردند. در این مکان داوطلبان انجمن حامی منتظر بودند تا آثار کودکان را قاب و بر دیوار نمایشگاه نصب کنند. در فاصله ساعت 5 تا 6 بعدازظهر نمایشگاه نقاشی کودکان در معرض دید عموم و داوران مسابقه قرارگرفت و همه میتوانستند با چسباندن برچسبهای رنگی به اثر مورد علاقه خود رأی دهند. سپس آرا جمعآوری و شمرده شدند و در نهایت به 12 نفر از برگزیدگان مسابقه در دو گروه سنی 4تا 7 و 8تا 12 سال و به تفکیک رأی بازدیدکنندگان و داوران جایزههایی تعلق گرفت، البته نقاشی نفر اول و دوم در دو مجله مجزا به چاپ خواهد رسید.
دیگر برنامههای جشنواره مداد رنگی
بازیهای گروهی برای کودکان، میزهای کاردستی و نقاشی، بازارچه لوازمالتحریر، اسباب بازی و محصولات فرهنگی و تئاتر کودکان همچنین پذیرایی و کافی شاپ از دیگر برنامههای جشنواره مداد رنگی بود.
«حامی» چیست؟
انجمن حامى یک سازمان مردمنهاد است که چندین سال قدمت دارد و به رسم هر سال بهمنظور پشتیبانى از مدارس ساخته شدهاش نزدیک به آغاز سال تحصیلى براى دانشآموزان نوشتافزار مىفرستد.آنها امسال نیز موفق شدند تا براى ٣٥٠٠ دانشآموز در سیستان و بلوچستان، کردستان، لرستان، ایلام، آذربایجانشرقی، مازندران و گلستان و مدارس مجاور نوشتافزار تهیه و در هفته اول مهرماه همراه با مسئولان مدارس ارسال کنند. هربسته لوازمالتحریر حامى در دو مقطع دبستان و دبیرستان شامل: مداد، مدادرنگی، خودکار، دفتر، خطکش، تراش، پاککن و جامدادى است که تعداد هر بسته متناسب با مقطع تحصیلى دانشآموزان متفاوت است.
آشنایی با کمپین نوشتافزار
در یک جشنواره یک هفتهاى که از ١٧ شهریور تا ٢١ شهریور ماه با همکارى چندین شهرکتاب و کتابفروشى برگزار شد، انجمن حامی در کنار این مراکز حضور داشتند و ضمن معرفی انجمن و فعالیتهایش به مردم پیشنهاد میدادند تا به کمپین نوشتافزار انجمن بپیوندند و با پرداخت ٢٥هزارتومان از یک سال لوازمالتحریر یک دانشآموز حمایت کنند.
رسالت ما تنها نگذاشتن کودکان است
«آرش» یکی دیگر از مسئولان انجمن حامی است که میگوید مادرش تدریس میکند و خودش برای اینگونه کمکهای انسان دوستانه به حامی آمده است. او در خصوص کمکهای آموزشی در مناطق محرم میگوید:«مناطق بسیاری در شهرهای مرزی ما هستند که ما حتی از وجودشان خبر نداریم و متاسفانه تعدادشان هم کم نیست. کار و رسالت ما هم همین است. ما برای ساخت و تجهیز کتابخانه و تامین نوشتافزار آنها، اینجا دور هم جمع شدهایم و امیدوارم روزی برسد که هیجکدام از دانشآموزان مناطق ایران برای یک کتاب و قلم دست از خواندن و نوشتن برندارند...»
آرزویشان داشتن یک آبسردکن بود!
«سارا» میگوید:« وقتی به یکی از مناطق مرزی سیستان رفته بودیم، عدهای از دانشآموزان آرزویشان داشتن یک آبسردکن در مدرسهشان بود! میگفتند باید از خانه به همراه خودمان یک قمقمه آب بیاوریم تا در مدرسه تشنه نمانیم. آن زمان حامی رفته بود تا برای آنها کتابخانه بسازد. همه اینها اتفاقاتی است که ممکن است برای خیلیها باورکردنی نباشد. شاید کسی باور نکند که یک نفر در مناطق مرزی کشور ما و حتی شهرهای دیگر به خاطر نداشتن مداد یا حتی دفتر مجبور به ترک تحصیل میشود، اما ما همه این اتفاقات را با چشم خودمان دیدیم.»
پایان نقاشیها
کودکان با بادکنکهایشان میآیند تا بازی کنند و روزشان را با حال خوب به پایان برسانند. اما کاش تمام کودکان سرزمینم یک روز بدون دغدغه را پشت سر بگذارند و روزهای خوبی را پشت سر بگذارند. سارا، آرش و غزل برای برنامههای بعدی و اجرای تئاتر و ادامه دلخوشیهای کودکان از من جدا میشوند و میروند تا حواسشان بیشتر جمع دلهایی باشد که قرار است بهزودی شادترین دل دنیا باشد؛ به خاطر داشتن یک دفتر!
آسمان را دریابید...
اگر برای چند لحظه آسمان بالای سر نگارستان را نگاه کنی پر از بادکنک است. بادکنکهایی پر از مهر و عشق و انسانیت برای دانشآموزان و کودکانی که قرار است باد این بادکنکها را به دستشان برساند.کاش آب و هوا و نسیم پاییزی یک بار رفاقت کند...