ریحانه جوانیست که بااشتیاق کوله رادرخانه خود نگه مى دارد
اومى گوید
شوق بچه ها براى کتاب ها تمامى ندارد
خانم هاهم ازکتاب هاى مهارت هاى زندگى خیلى استقبال مى کنند
ریحانه برایمان از حال و هواى کوله نوشته است
"باز صداى در حیاط، سکوت خانه ما را در هم مى شکند. سؤال همیشگى مادرم: چه کسى مى تواند باشد؟
سروصدایشان چه شوقى را درقلبم نهادینه کرده...
ملیکا سلام مى کند، باز کتاب جوجه اردک زشت را مى خواهد،
محى الدین کتاب هاى تازه با تصویرهاى رنگارنگ را به رخم مى کشد.
و من از رؤیاهایشان قلم به رخ خیال دفترم مى کشم، و برایشان مراسم اجرا مى کنم که شاید درصد کمى از باورهایشان و یا رؤیاهایشان را به حد اجرا برسانند و امروز تعبیر همه از آفتاب تشبیه تشنه به آب است."
ریحانه عبدالله پور
روستاى ورگیل، بخش وزینه
اذربایجان غربى