سفر به آذربایجان غربی
مدتها بود که بهبود سطح کیفی کتابخانه ها، دغدغه کارگروه کتابخانه بود به این نتیجه رسیدیم که برگزاری کارگاه آموزشی برای کتابداران حامی، یکی از راه های توانمندسازی کتابدارانمان است بتابراین برنامه اجرا کارگاه کتابداران غرب کشور تنظیم شد.
"کارگاه با من بخوان" و "تئاتر مشارکتی"
به همت و تلاش خانم سلیمانی با موسسه پژوهشی تاریخ ادبیات کودکان هماهنگی های لازم جهت برگزاری کارگاه با من بخوان صورت گرفت وخانم ها زواران، عسگری، سیاوشان مسئولیت اجرا و آموزش این کارگاه را به عهده گرفتند. کارگاه تئاتر مشارکتی نیز با همت و آموزش(تدریس) خانم نوال شریفی برگزار شد.
قسمت اول:
مهاباد- کارگاه با من بخوان
دو ماه پیش از برگزاری کارگاه هماهنگی های لازم با روابط عمومی موسسه پژوهشی تاریخ ادبیات کودکان و کتابداران فعال غرب کشور صورت گرفت. انتخاب کتابداران فعال انجام شد. تماسهای مکرر برای توجیه کتابداران (و البته خانواده هایشان)و افراد موثر در روستاها(رابط های محلی) برای شرکت در 2 کارگاه صورت گرفت.
مهاباد به عنوان محل برگزاری کارگاه درنظر گرفته شد. ۲۰نفر از شهرهای اشنویه، بانه، بوکان، مهاباد،ربط، پاوه (کتابخانه های ناچیت، ربط، گوگ تپه، کوسه کهریزه، اشنویه، آگریقاش و ورگیل) برای شرکت در کارگاه دعوت به عمل آمد. برای اسکان مهمانها، تغذیه، سالن برگزاری و وسایل مورد نیاز کارگاه برنامه ریزی انجام شد.
این هماهنگی ها از راه دور انجام شد و البته که کار دوشواری بود ولی خوشبختانه همکاری خوب رابط هایمحلی انجمن ما را در به پیشبرد برنامه یاری دادند. حضور و فعالیتهای خانم گلابی آذر از انجمن ادبی مهاباد ، اقای اسماعیل پوری و آقای رسولی دلگرمی خوبی برای ما بود.
سه شنبه ۲۷تیرماه شب رو عازم مهاباد شدیم و صبح چهارشنبه ۲۸ام بلافاصله پس از رسیدن به مهاباد، به سمت کتابخانه "شیخ شلتوت" محل برگزاری کارگاه رفتیم. با ورود کتابداران پرانرژی از ۶شهر منتخب، شور و هیجان وصف ناپذیری به فضا داده شد. با وجود این شور و هیجان و انرژی کتابداران شرکت کننده، چیزی از خستگی راه در ما باقی نماند. بسیاری از شرکت کنندگان از ماه ها قبل کارهای خانه و کشاورزی را انجام داده بودند. شوق یادگیری و رشد باعث شده بود که از مدتها قبل برنامه ریزی خود را داشته باشند.
سطح یادگیری و اشتیاق کتابداران به قدری بود که مدرسین کارگاه با من بخوان نیز متعجب شده بودند. کلاس با سرعت بسیار خوبی پیش رفت(با وجود عشق به یادگیری شرکت کنندگان).
نکته جذاب این کارگاه این بود که اکثریت کتابداران شرکت کننده، خانم های جوان و پرانرژی مشتاق یادگیری بودند. همان روز اول برگزاری کارگاه ارتباط صمیمانه و همکاری فوق العاده ای بین افراد بوجود امده بود گویی که سالهاست یکدیگر را میشناسند.
متاسفانه عصر همان روز اول، خبر حادثه هولناک مرگ فرزاد قنبری کتابدار جوان کتابخانه توران میرهادی روستای آگریقاش، شادی و نشاط گروه را به حزن و اندوه بدل کرد. حضور یک روزه فرزاد در کارگاه پررنگ بود. هرکسی خاطره ای از این جوان پرشور داشت که بازگو کند.جای فرزاد در میان جمع بسیار خالی بود. عکس او در بین حضار دست به دست میشد، فضا بسیار حزن انگیز و سنگین شده بود.
بقدری این حادثه دلخراش بود که طاقت نیاوردم و به همراه آقایان اسماعیل پوری و رسولی به کنار سد مهاباد(محل وقوع حادثه )رفتیم. هنوز نیروهای امداد در جستجو بودند. تا اواخر شب کنار سد ماندیم و نهایتا اندوهگین به مهمانسرا و به گروه پیوستیم.
باید تصمیم مهم و البته سختی می گرفتیم، ادامه کارگاه، آموزش و یادگیری، یا فرو رفتن در غم و اندوه و عزاداری؟!
مسئله را با گروه درمیان گذاشتم، با وجود دشواری های هماهنگی و برنامه ریزی سخت شرکت کنندگان جهت حضور در کارگاه ها،شوق به یادگیری و بهبود سطحآموزشتصمیم گرفته شد آموزش و عزاداری توام انجام شود.
صبح پنج شنبه ۲۹ام کارگاه با من بخوان به صورت فشرده آغاز شد، ظهر برای ابراز همدردی با خانواده فرزاد، با استند(بنر) تسلیت و تابلوهایی از شعرهایی که دو نفر از کتابداران در سوگ فرزاد گفته بودند، در مراسم سوگواری فرزاد قنبریبه روستای آگریقاش رفتیم.
پس از بازگشت به سالن جو کارگاه آشفته و ملتهب بود و من نگران ادامه روند برگزاری کارگاه بودم...در بهت و ناباوری همه اشکها را پاک کردند، صورتها را شستند و با جان و دل در کارگاه تا لحظه اخر فعالانه حضور یافتند و من ایمان آوردم که تا وقتی هدفی عالی در وجود انسان باشد، هیچ غم و اندوهی نمی تواند بر او غلبه کند.هدفی بس عالی آموزش دیدن و آموزش دادن...
آفرین به كتابداران ارزشمند حامی و تشکر از مدرسین با من بخوان و رابطهای محلی انجمن در مهاباد
قسمت دوم:
کارگاه تاترمشارکتى کتابداران غرب کشور انجمن حامى
عصر 29 تیر با همکاری خوب خانم نوال شریفی و انرژی پایان ناپذیر کتابدارهای حامی کارگاه تئاتر مشارکتی برگزار شد. باور کردنی نبود صبح کارگاه با من بخوان، ظهر مراسم سوگواری، بعد از ظهر تا عصر ادامه با من بخوان و عصر شروع کارگاه تئاتر مشارکتی!! هنوز از این انرژی و عشق به یادگیری حیرانم...
کار شروع شد با راه رفتن و تمرین تمرکز و بیان احساس با حرکات بدن...برای همه تجربه و حس جدیدی بود. کتابداران با دقت و علاقه به مدرسشان خانم شریفی توجه می کردند. کارگروهی و مشارکت مستقیم در تمرین بازیهای تخصصی را تمرین میکردند. دیدن شور و شوق کتابدارها و اجرای آموزش ها حیرت انگیز بود. غمگین می شدند، شاد میشدند ولی در همه حالات با جدیت آموزش را دنبال میکردند. تلاش شان قابل تحسین بود.
این کارگاه دوروزه تمرکزاصلی خود ر ابرتوسعه وشکوفایی خلاقیت و بیان تفکرات و نظرات افرادشرکت کنندگان گذاشت
برنامه ریزی کارگاه های آموزشی کتابداران انجمن حامی: فرح حق نژاد