یکی از راه حل ها برای فائق آمدن بر فقر قابلیتی، فراهم آوردن فرصت های برابر و دسترس پذیری عادلانه امکانات آموزشیبرای همه دانش آموزان است.فقیر به شکل ساده و در معنای جدید کسی است که؛ - دچار بی سوادی و تبعیض های جنسیتی است و به بهداشت و تغذیه سالم دسترسی ندارد.
در ادبیات جدید توسعه، فقیر به کسی گفته می شود که از قدرت انتخاب کمتر و محدودتری در زندگی برخوردار است. امروز مفهوم فقر دیگر با فقر درآمدی و فقر معیشتی برابر نیست و از فقر فرهنگی، فقر انسانی و در دهه اخیر از
«فقر قابلیتی» سخن در میان است. تعبیر اخیر از فقر را «آمارتیاسن» برنده جایزه نوبل اقتصاد مطرح کرده و نظر او و همکارانش به شاخص کاملتری برای سنجش توسعه انسانی کشورها تبدیل شده است.
فقیر به شکل ساده و در معنای جدید کسی است که؛ - دچار بی سوادی و تبعیض های جنسیتی است و به بهداشت و تغذیه سالم دسترسی ندارد.
- نمی تواند از لذت مطالعه بهره مند باشد و علاوه بر نگرانی از نداری، نگرانی های به مراتب بزرگتری همچون ترس از آینده با او همراه است.
- این فرد شاید پول و درآمد کافی هم داشته باشد اما از حضور در فعالیت های اجتماعی شرم دارد، یا عرصه مشارکت اجتماعی بر او تنگ است.
اگرچه درآمد پایین، یکی از اضلاع فقر قابلیتی محسوب می شود اما هرگز گویای همه ابعاد آن نیست. داشتن درآمد، رافع همه نیازها نیست. چیره شدن بر نارسایی های زندگی پیچیده امروز صرفاً با درآمد بیشتر ممکن نیست. چه بسا با داشتن پول نتواند این نیازها را برطرف کند.
دولت ها و ساختارهای اقتصادی و سیاسی که برای نجات شهروندان خود از چنگال فقر، توجه و تمرکز خود را بر افزایش سطح درآمدی مردم معطوف کرده اند، کار اساسی به پیش
نبرده اند چرا که زمینه تولید فقر را نشانه نرفتهاند. چه بسا کشورهای نفتی که توانسته اند بر فقر درآمدی عموم اقشار غلبه کنند اما فقر قابلیتی همچنان سایه سیاه خود را بر سپهر جامعه و زندگی مردم رانده است.
جان کلام اینکه:
- شهروندی که حق اظهار نظر ندارد، فقیر است.
- کسی که قادر به دفاع از حق خود نیست، فقیر است.
- شهروندی که از دسترسی آزاد به اطلاعات محروم باشد، فقیر است.
- شهروندی که به دلیل جنسیت خود از حقوق برابر اجتماعی محروم می ماند، فقیر است.
و اما عریان ترین جلوه «فقر قابلیتی» این است که فرزندانی که در طبقه محروم جامعه متولد میشوند، از فرصت های اجتماعی همسالان خود در طبقات متوسط و مرفه محروم باشند.
فرصت های برابر
یکی از راه حل ها برای فائق آمدن بر فقر قابلیتی، فراهم آوردن فرصت های برابر و دسترس پذیری عادلانه امکانات آموزشیبرای همه دانش آموزان است. توجه به فرصتهای عادلانه و برابر آموزشی نه یک شعار که یک راهبرد کارآمد است. گالبرایت ( Galbraith) می گوید: «هیچ جامعه تحصیلکرده ای فقیر نیست و هیچ جامعه بی سوادی ثروتمند نیست، شاید فقر و بی سوادی بالاترین روابط علت ومعلولی را داشته باشند.»
پژوهش های انجام شده بر روی دادههای بیش از 50 کشور که توسط سیلوستر ( ylwester) در سال 2002 پیرامون تأثیر مخارج آموزشی بر نابرابری انجام شد، به این نتیجه رسید که آموزش عمومی به ازای هر محصل، به کاهش نابرابری و نرخ فقر کمک کرده است.
اجرای عدالت آموزشی به ویژه در مناطق محروم، افراد را از وجود فرصت های شغلی و امکان کار و فعالیت در سایر نقاط آگاه می کند و شاید مهمتر این باشد که کودکان طبقه محروم و نیمه برخوردار در صورت توسعه عادلانه امکانات و فرصت های آموزشی، قابلیت های بالاتری کسب می کنند تا به شکل پایدارتری از شوره زار فقر خارج شوند.بهترین کمک به توسعه عدالت آموزشی و کاهش فقر، در کنار اعطای فرصت های برابر آموزشی به همه فرزندان ایران شاید این باشد که باید آموزش و پرورش به دانش آموزان برای کشف قابلیت هایشان بیشتر کمک کند.
مدارسِ توانمندساز
تفاوت ظریف توسعه انسانی با الگوهای پیشین توسعه (اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و ...) را دکتر وحید محمودی ( که یک توسعه پژوه است) در مقاله ای در دو واژه تعریف کرده است: «رسیدنِ» فرد به جای «رساندنِ» او.
در «رسیدن»، قابلیت فرد، نقش اصلی را دارد و در «رساندن»، دخالت اراده های غیر. بدیهی است که تمام لذت کوهنورد مسیری است که خود و با قابلیت های خود پیموده است.
امروز اگرچه آلونک نشینی از مظاهر آشکار فقر است اما منبع و منشأ فقر را در کنار سایر علل و عوامل اجتماعی و سیاسی باید در نظام آموزشی جست و جو کرد که شهروندان فردا را متوجه ثروت بکر انسانی، توانمندی های شگفت انگیز و قابلیت های درونی خود نمی کند. فرد فقیر به فرض آنکه در خانواده ای بی پول و کم درآمد هم متولد شده باشد اما محکوم به فقیر ماندن نیست! او به مدد امکانات و فرصت های برابر در «مدارس قابل و توانمند ساز» می تواند بر فقر خویش غلبه کند و سرنوشتی متفاوت برای خود رقم بزند.
در خانواده بزرگ فرهنگیان کشور
ظرفیت های بسیار شگفتی وجود دارد اما به همان اندازه که آموزش و پرورش یک دستگاه پهن پیکر دولتی است، با موانع و مسائل عدیده و بعضاً تاریخی هم مواجه است و هیچ گاه بضاعت و منابع موجود در آن به پای انتظارات جامعه نمی رسد.
گذشته از اینها، دلسوزان تعلیم و تربیت کشور هرگز ضربه های خسارت بار سالیان گذشته را که از نتیجه طرح های شتابزده ای مانند تغییر نظام آموزشی به 3-3-6 و گسیل داشتن نیروهای غیر آموزشی و ... به کلاس درس به عنوان معلم مقطع ابتدایی! به نظام آموزشی کشور وارد شد، فراموش نخواهند کرد. آموزش و پرورش نیاز به کمک دارد تا بر فقر منابع خود فائق آید و معلمان را که در زمره محبوب ترین مشاغل و صنوف اجتماعی کشور هستند، از دغدغه های بدیهی معاش فارغ سازد.
نقطه آغاز این تغییر سرنوشت، اعطای یک رمز عبور به فرد است!
آموزش و پرورش باید بتواند زمینه رویش فقر را در سرزمین استعدادهای بچه ها از بین ببرد. فقر در کنار ریشه های ساختاری و خرد و کلان خود، ریشه های ذهنی هم دارد که با پرورش قابلیت های درونی و نیروی مغزی دانش آموزان می توانیم کمک کنیم تا شخصیت هایی توانمندتر و شهروندانی موفق تر برای فردای ایران باشند.
شاید سهم آموزش و پرورش در کاهش فقر همین باشد که فرمان تعلیم و تربیت کمی هم به سمت خوداتکایی بچرخد.
اگر می خواهیم شهروندان فردای ایران دچار فقر قابلیتی نباشند، باید از همین حالا سکانداران نظام آموزش و پرورش رسمی ایران به جای تربیت نسلی بله قربان گو و پیروِ محض، به دنبال نسلی خلاق، آزاد اندیش و مسئول باشند. یادگیری که ارتباطی با واقعیت زندگی نداشته باشد و یادگیرنده را با محتوای آموزشی درگیر نسازد، راه به جایی نمی برد.
همه ما باید ظرفیت های درون بچهها را غنیسازی کنیم. اگر این هسته مرکزی بارور شود، محصولی می دهد که آن را توسعه، پیشرفت، ترقی یا وصفی از این قبیل مینامند. امروز سرمایه انسانی همان قدر اهمیت دارد که در دهههای پیش سرمایه فیزیکی و تولید ناخالص. فراموش نکنیم بهترین سالهای رشد و بالندگی فرزندان این کشور در اختیار مدارس است و اگر نگرش غالب این باشد که تربیت بچهها در جهت شکلگیری شخصیت آزاد و متکی به خود و کوشنده و خردورز در آنان باشد، در آینده نزدیک وضعیت ایران بسیار متفاوت از جایگاه امروزش در مقایسه با همسایگان خود خواهد بود.
تقدیس گذشته یا ترسیم آینده؟
باید کاری کنیم تا وقت بچه ها به جای آنکه در راه تجلیل دیروز تلف شود، صرفِ تحلیل امروز و ترسیم فردا شود. همه باید کمک کنیم تا بچه های مدرسه به جای تقدیس گذشته به ترسیم آینده بنشینند و از رؤیاپردازی و ابراز وجود در کلاس خجالت نکشند.
بچههای امروز سیاهی لشکر نیستند بلکه لشکریان توسعه و رهبران فردای ایران اند. ریشه فقر قابلیتی در تفکری است که جمعیت میلیونی دانشآموزان ایران را پیاده نظام سلایق خود فرض کند.
گاهی ما در مدارس، ناخواسته بذر فقر را در ذهن دانش آموزان مینشانیم و نتیجه اش کسانی می شوند که در زندگی علیرغم مدرسه دیدن، اما درمانده و ناتوان هستند.
ما آموزش و پرورشی می خواهیم که ذهن یادگیرندگان خود را ثروتمند سازد نه اینکه ناخواسته فرزندان ایران به ویژه کسانی را که به لحاظ اقتصادی فرودست هستند، در برابر محرومیت ها و تبعیض ها مطیع و قانع بارآورد! راه حلی که من عجالتاً آن را تحت عنوان «آموزش و پرورشِ قابلیت محور» می نامم.قضیه خیلی ساده است: فارغ التحصیلان مدارس و نیز دانشگاه ها احساس بی کارکردی می کنند، توان کاریابی و کارآفرینی ندارند، چون روی قابلیتهای آنها کار نشده و کمتر از مهارت برخوردار هستند.
مرتضی نظری-پژوهشگر آموزش و پرورش و توسعه انسانی- عصر ایران