همه چیز از یک
دوستی و یک آرزو آغاز شد: آرزوی جمعی برای تجهیز یک کتابخانهی روستایی.
ما هفت نفری
بودیم که نقطهٔ اشتراک همهمان «انجمن حامی» بود. در کارگروههای این انجمن باهم کار کرده و دوستی عمیقی بینمان
شکل گرفته بود. دلمان میخواست بار دیگر کار گروهی را تجربه کنیم.
به لطف
«کارگروه کتابخانه» و «گروه توسعه و ترویج موکریان»، روستای
«قالوی
زندان» در مهاباد را پیدا کردیم و قرار شد علاوه بر
تجهیز کتابخانه، یک «اتاق کودک» نیز آماده کنیم. با مشارکت یکدیگر در کنار تجهیز
کتابخانه، توانستیم حجم زیادی کتاب و بازیهای فکری اهدایی از طریق دوستان و
آشنایان گردآوری و برای کتابخانه ارسال کنیم.
از اردیبهشتماه
که ایدهٔ این پروژه در ذهن ما متولد شد، تا نهم مهرماه که کتابخانه لاوان در
میان شوق بچهها و اهالی فرهنگدوست روستا افتتاح شد، ما در شوق و امید بودیم.
چه خوششانس
بودیم که پنج نفر از ما توانستیم در مراسم افتتاح حاضر و شاهد اشتیاق کودکان
باشیم؛ وقتی که با ذوق کتابها را ورق میزدند و به بازیها خیره میشدند.
در طی مراسم
افتتاح، خانم حقنژاد، خانم هدایتی و همسرشان، تیم توسعهوترویج، برخی کتابداران
مهاباد، کتابدار کتابخانه و اهالی روستا ما را همراهی کردند و روبان افتتاح
کتابخانه در میان لبخند، امید و فضای گرم روستا، گشوده شد.