اخبار

کد خبر : ۸۵۶

گفتگوی اختصاصی حامی با عبدالحکیم بهار، مردی که ترویج کتاب را از دریا شروع کرد.

۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۹ ۰۱:۳۲
گفتگوی اختصاصی حامی با عبدالحکیم بهار، مردی که ترویج کتاب را از دریا شروع کرد.

 

انجمن نویسندگان کودک و نوجوان به عنوان یکی از چهار نهاد ایرانی ادبیات کودک که نامزدهای جایزه آستریدلیندگرن را معرفی می‌کند، اسامی سه نفر کاندیداهای این انجمن را برای جایزه ۲۰۲۱ آلما به این شرح اعلام کرد:

  • حمیدرضا شاه‌آبادی به عنوان نویسنده
  • عبدالحکیم بهار به عنوان مروج کتاب‌ و کتاب‌خوانی از روستای رمین در سیستان وبلوچستان
  • نادر موسوی مروج کتاب‌ و کتاب‌خوانی از کشور افغانستان به عنوان نامزد خارجی انجمن

بهار

من از قبل برنده شده ام
به بهانه انتخاب آقای ,به عنوان نامزد دریافت جایزه بین المللی آسترید لیندگرن در بخش مروجین کتاب و کتابخوانی با ایشان مصاحبه ای داشتیم 

اولین خاطره ای که از خود به عنوان یک مروج کتاب دارید را برایمان بگویید

سال ۱۳۸۳ بود... همیشه در خانه کتاب هایی داشتم و گه گاهی کوکان روستا برای مطالعه کتاب ها نزد ما می آمدند. یکبار که داشتم کتاب ها را بررسی می کردم متوجه شدم که تعداد زیادی کتاب کودک و نوجوان در میان کتاب ها هست. اول فکر کردم شاید ۴۰ یا ۵۰ جلد بیشتر نباشد ولی بعد از شمارش دیدم که کتابها حدود ۳۰۰-۴۰۰ جلد هستند که از دوران بچگی خودم آن ها را نگه داشته بودم.
تصمیم گرفتم برای اینکه کتاب ها را بصورت پراکنده امانت ندهم که گم یا خراب شوند، آنها را به مدرسه ی روستا بسپارم
کتاب ها را به مدرسه بردم ولی آن زمان به دلیل وضعیت آموزشی مدارس با راه اندازی کتابخانه در مدرسه موافقت نکردند و من با کتاب ها به خانه بازگشتم.
بعد از آن با همفکری خانواده و دوستان تصمیم جالبی گرفتیم.
میزانی تقاضای کتاب در میان کودکان روستا خیلی زیاد بود و خودم طعم دسترسی سخت به کتاب را در دوران نوجوانی چشیده بودم، خواندن کتاب از کودکی با رگ و خون و پوست و جان من عجین شده است. در زمان کودکی من، کتاب های کودک زیادی به دستمان نمی رسید، ما نشریات را می خواندیم و آن جا کتاب های خوبی معرفی می شدند.از پست درخواست کتاب می کردیم و بعد از مدتی پست کتاب را به دستمان می رساند. پس می دانستم وقتی عاشق کتاب باشی و به آن دسترسی نداشته باشی چه حالی دارد.
آن زمان خانه ی ما ۴ اتاق داشت. یکی از اتاق ها که مهمان خانه بود و در به بیرون داشت را انتخاب کردیم و اولین کتابخانه ی روستا را در آن اتاق شکل دادیم
بچه ها از این کار خیلی استقبال کردند، هر روز به کتابخانه می آمدند و ما اسامی بچه ها و کتاب هایی که به امانت می بردند را ثبت می کردیم. می دانم آن زمان در عرض ۵-۶ ماه همه ی کتاب ها خوانده شده بود و حتی بعضی بچه ها یک کتاب را چندین بار به امانت می گرفتند.

کمی بیشتر از فعالیت های خود در راستای ترویج کتاب و کتابخوانی برایمان بگویید
یک ملوان عاشق کتاب:

 قبل از اینکه در خانه، کتابخانه روستایی راه اندازی کنم، حدود سال ۱۳۷۶ ملوان شده بودم و در لنج های ماهیگیری کار می کردم، با خودم در کیفم کتاب برده بودم و فکر کردم در اوقات فراغتم روی دریا کتاب می خوانم. همان روزهای اول بقیه ملوانان گفتند کتاب ها را از کیفم در نیاورم چون ناخدا ناراحت می شود. چند روزی کتاب ها را  پنهان کردم ولی یک روز طاقتم تمام شد، کتاب را یواشکی از کیفم درآوردم و بالای کابین قایق پنهان شدم و شروع کردم به خواندن، ناخدا پیدایم کرد و گفتند این کار، خیر را از ماهیگیری می گیرد و کتابم را به دریا انداختند
بعد از اتمام دوره کارم در دریا روش های مختلفی را برای کتاب رسانی به جاشوها و ملوانان امتحان کردم، آن ها روزها و ساعت ها از ساحل دور بودند و هیچ راه ارتباطی هم نداشتند پس کتاب می توانست راه حل خوبی برای پر کردن این ساعات طولانی باشد. جلسات بحث و گفتگو و کارگاه های زیادی را با حضور ناخداهایی که آگاه تر بودند برگزار کردیم تا بالاخره قانع شدند. این جا بود که ۲۰۰ سبد در لنج های کتاب می گذاشتیم که هر کدام ۱۴-۱۵ جلد کتاب داخلش بود، کتاب های متنوعی با موضوعات ادبیات، علوم اجتماعی و کتاب های مرتبط با زندگی و کار خودشان مانند صیادی، آشپزی، تعمیرات، تعمیر چوب لنج و کتاب هایی از شیلات. همچنین برای کودکانی که ترک تحصیل کرده بودند و در لنج مشغول به کار بودند نیز کتاب های کودک و نوجوان می گذاشتیم.
هنوز هم این کار ادامه دارد، کتاب ها خیس می شوند و آسیب می بینند ولی ارزشش را دارد.
بهورزان مروج کتاب می شوند:

 فعالیت دیگری که در راستای ترویج کتاب انجام دادم ، در حوزه ی بزرگسالان بود، زمانی که به حوزه ی بهداشتی و بهورزی ورود کردم با مسئولین و بهورزان صحبت کردم که وقتی ماهیانه و برای انجام مراقبت های بهداشتی به خانه ها سر می زنند با خود کتاب هم ببرند و نام امانت گیرندگان را نیز در دفترهای پیگیری خود یادداشت کنند. که این کار نیز با استقبال خوبی همراه شد.
یک راه حل کم هزینه برای کتاب خوان کردن کودکان و نوجوانان:باور من این است که بیشترین کارها باید برای کودکان و نوجوانان انجام شود برای همین در حوزه ی کودک و نوجوان، از جمله کارهایی که پیگیری کردم، تلاش برای راه اندازی جام باشگاه های کتاب خوانی بود
جام باشگاه های کتابخوانی:

کم هزینه ترین برنامه ای بود کیه میتوانستیم اجرا کنیم. گروه هایی برای کتابخوانی تشکیل داده ایم و هر باشگاه یک تسهیل گر دارد که معمولا از میان بچه های بزرگسال انتخاب می شود و گروه های کتابخوانی خردسالان را هدایت می کنند. در این باشگاه ها بچه ها کتاب هایی که در 5 سال اخیر منتشر شده اند را با هم می خوانند و تسهیلگر هم سؤالاتی را از جنس کتاب ها برایشان مطرح می کند و آن ها را به چالش می کشد و بچه ها با هم در ارتباط با موضوع کتاب گفتگو می کنند.
در راستای همین باشگاه های کتابخوانی، بچه ها را به نزدیک دریا می بردیم و کارهای گروهی مختلفی می کردیم، ساخت عروسک، تمیز کردن اسکله، پخت غذا و جمع آوری افسانه های محلی از جمله همین فعالیت ها است.
این باشگاه ها خودشان ساختار داخلی دارند و نقش ها بین بچه ها تقسیم شده است. همه ی کارها را خودشان انجام میدهند و ما فقط نظارت می کنیم و اگر کتاب نیاز داشته باشند در اختیارشان می گذاریم.
از فعالیت های جذابی که در این باشگاه ها انجام می شود تلاش برای برقراری ارتباط بچه ها با نویسندگان کودک و نوجوان محبوبشان است. برای مثال بچه ها در باشگاه ها متناسب با مناسبتها ، مانند روزهای کودک و نوجوان یا بزرگداشت شعرا و نویسندگان جشن هایی برگزار می کنند، کیک می پزند و حتی برای نویسندگان تولد می گیرند. بهار


جشنواره روستاهای دوستدار کتاب:

 از دیگر اتفاقات خوب در این مسیر برای من، برگزاری جشنواره روستاهای دوستدار کتاب بوده است. که در سه سطح کودکان ، زنان و عموم جامعه برگزار می شود، دوستان در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در همین راستا شبکه های روستاهای دوستدار کتاب را راه اندازی کرده اند که کتابداران و مروجین از شمال تا جنوب کشور در این شبکه ها عضو هستند و ایده های خود را مطرح می کنند و با کمک گرفتن از ایده های یکدیگر کار خود را ارتقاء می دهند.
مشابه همین شبکه ترویج کتاب را در چابهار و با حضور ۲۵ نفر تشکیل داده ایم ، انسان های دغدغه مند را پیدا می کنیم و گاهی حمایت هایی را در این شبکه با ارسال قفسه و کتاب انجام می دهیم.
همیشه اولویت با بچه هاست:

کتابخانه ی ما در یک کانکس است که همانجا بزرگسالان و کودکان کنار هم حضور داشتند. کم کم به فراخور ویژگی های کودکان و باور من بر این نکته که بچه ها باید بدون قید و شرط و با آزادی در محیط کتابخانه حضور داشته باشند بزرگسالان گلایه داشتند که ما نمی توانیم در میان بازی و شوخی بچه ها کتاب بخوانیم و من هم حاضر نبودم محدودیت برای کودکان بوجود بیاورم. تا اتفاق خوبی افتاد.. سال ۹۷ که دانشگاه علوم پزشکی ایرانشهر، شهرستان چابهار را زیر پوشش خود گرفت، اولین کار این بود که ساختمان بزرگ درمانی احداث کرد و ساختمان خانه بهداشت را خالی کردند. من هم با پیگیری و ارائه ی درخواست ساختمان خانه بهداشت را به کانون سلامت تبدیل کردم و کتابخانه رمین بخش بزرگسال به آن جا منتقل شد.
ما بزرگترها چه نقشی در کتابخوان کردن بچه ها داریم ؟

کودکان برای من خیلی جالب هستند. خیلی زود قانع می شوند، و ما آدم بزرگ ها باید کاری کنیم تا با بچه ها همراه شویمو با استفاده از ترفندهایی برای بچه ها ایجاد علاقه و دلبستگی کنیم.
خیلی وقت ها بچه ها ۶عصر به کتابخانه می آیند و تا ساعت ۱۰ می مانند. خانواده شان هم به من اعتماد دارد و دلش گرم است. با آن ها از طریق خواندن کتاب ارتباط برقر می کنم و آزادشان می گذارم تا ایده های خود را اجرا کنند
کارهای خلاقانه ی کوچک بچه ها را به کتابخانه تشویق می کند. و در این راستا باید ایده ی بچه ها را بشنویم و کمک کنیم تا آن را عملی کنند. از جمله این کارهای خلاقانه طراحی یک تخته است که بچه ها با نام کتاب ها ساخته اند و هر کتابی که خوانده می شود یک چراغ روی تخته را روشن می کنند و یا هر کسی که کتاب می خواند یک برچسب دارد که روی یک تخته ی دیگر می چسباند و نشانگر این است که او چه کتابی خوانده . این کارها با ایجاد هیجان و رقابت های ساده بچه ها را به کتابخوانی تشویق می کند
من معتقد هستم اگر بسترش را فراهم کنیم بچه ها حتما کتاب می خوانند . در این راه کارهایی که حتی فکرش را هم نمی کنیم بسیار اهمیت دارد. برگزاری جشن های تولد برای نویسندگان کاری است که به بهانه ی آن یک عالمه کتاب خوانده می شود، بچه ها در کنار همسالان خود جمع می شوند
در این مسیر تنها نماندم:

وقتی در سال ۱۳۸۳ کتابخانه خانگی راه اندازی کرده بودیم از طریق وبلاگ و انتشار مطالب ادبی و علمی با دوستان نویسنده ارتباط برقر می کردم و اولین گروهی که آن سال ها به بازدید کتابخانه آمدند انجمن حامی و اعضای محترم شورای کتاب کودک و  بودند. 

در یکی از روزهای شلوغی که بچه ها در حال دیدن برنامه کودک بودند. انجمن حامی  که آن سال ها ابتدای کارش بود به کتابخانه آمدند و گفتگو کردیم و بعد از آن برایم قفسه کتاب و میز و صندلی ارسال کردند و در آن سال ها نگذاشتند کارمان راکد شود. بعد از آن وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و نهاد عمومی کتابخانه ها از فعالیت های ما حمایت کردند. 

من این جایزه را خیلی وقت پیش برده ام:

بیشتر از بخش مادی اش که حتما ارزشمند است بخش معنوی کار برایم ارزش دارد، چون توانسته ام جماعتی از بچه ها را دور هم جمع کنم و کتابخوانشان کرده ام. الان می توانم به جرأت بگویم که بزرگترین منبع کتاب کودک و نوجوان چابهار را دارم.


بهار
بهار
بهار
بهار

بهار



تعداد بازدید : ۱,۶۱۱
تاریخ ویرایش خبر : ۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۹ ۰۱:۴۵

نظرات بینندگان

نام را وارد کنید
تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید

اعتبارهای انجمن حامی

برای استعلام، فیلترشکن باید خاموش باشد.

تماس با ما

نشانی: تهران، خیابان کریم‌خان زند (شرق به غرب)، ابتدای پل، کنار بانک ملی، پلاک: ۷۳، طبقه: ۵
کد پستی: ۱۵۸۵۶۹۵۸۶۶

نقشه و مسیریابی


تاریخ بروزرسانی : ۷ اَمرداد ۱۴۰۳ ۱۷:۵۵